دیوید برکوویتز، پسر سام قاتل - اطلاعات جنایی

John Williams 02-10-2023
John Williams

دیوید برکوویتز که با نام پسر سام و .44 قاتل کالیبر نیز شناخته می شود، یک قاتل زنجیره ای آمریکایی است که از جولای 1976 تا ژوئیه 1977 منطقه شهر نیویورک را به وحشت انداخت. برکوویتز شش نفر را کشت و هفت نفر را زخمی کرد که بیشتر آنها از تفنگ بولداگ کالیبر 44 استفاده می کردند.

زندگی اولیه

دیوید برکوویتز ریچارد دیوید فالکو در 1 ژوئن 1953 در بروکلین، نیویورک به دنیا آمد. والدین مجردش اندکی قبل از تولد او از هم جدا شدند و او را برای فرزندخواندگی قرار دادند. پدر و مادر خوانده اش نام کوچک و میانی او را تغییر داده و نام خانوادگی خود را به او دادند. از دوران جوانی، برکوویتز شروع به نشان دادن نشانه های اولیه از الگوهای رفتار خشونت آمیز آینده خود کرد. در حالی که او از هوش بالاتر از حد متوسط ​​برخوردار بود، علاقه خود را به مدرسه از دست داد و در عوض بر روی عادات سرکش تر تمرکز کرد. برکوویتز درگیر سرقت های کوچک و pyromania شد. با این حال، رفتار نادرست او هرگز منجر به مشکلات قانونی نشد و سوابق مدرسه او را تحت تأثیر قرار نداد. وقتی او ۱۴ ساله بود، مادر خوانده برکوویتز بر اثر سرطان سینه درگذشت و رابطه او با پدر خوانده و نامادری جدیدش تیره شد.

در سال 1971 هنگامی که 18 ساله بود، برکوویتز وارد ارتش ایالات متحده شد و هم در ایالات متحده و هم در کره جنوبی خدمت کرد. سه سال بعد با افتخار ترخیص شد. برکوویتز سپس مادر تولدش، بتی فالکو را ردیابی کرد. مادرش از تولد نامشروع و فوت اخیر پدرش به او گفت که بسیار ناراحت شدبرکوویتز. او در نهایت ارتباط خود را با مادر تولدش قطع کرد و شروع به کار در تعدادی از مشاغل یقه آبی کرد.

کشتن ولگردی

طبق گزارش های خودش، زندگی حرفه ای برکوویتز در قتل آغاز شد. 24 دسامبر 1975، زمانی که او با چاقوی شکاری به دو زن چاقو زد. یکی از این زنان میشل فورمن بود و دیگری هرگز شناسایی نشد.

در ساعات اولیه صبح 29 ژوئیه 1976، دونا لوریا 18 ساله و جودی والنتی 19 ساله در ماشین والنتی نشسته بودند که برکوویتز به سمت ماشین رفت و به سمت آنها شلیک کرد. سه تیر شلیک کرد و رفت. لوریا فورا کشته شد و والنتی زنده ماند. هنگامی که والنتی توسط پلیس مورد بازجویی قرار گرفت، اظهار داشت که او را نمی شناسد و توضیحاتی ارائه می دهد که با اظهارات پدر لوریا مطابقت دارد که گفته بود همان مرد را دیده است که در یک ماشین زرد نشسته است. شهادت سایر افراد محله حاکی از آن است که خودروی زرد رنگ در آن شب در حال حرکت در محله بوده است. پلیس تشخیص داد که تفنگ مورد استفاده یک بولداگ کالیبر 44 بوده است.

در 23 اکتبر 1976، برکوویتز دوباره حمله کرد، این بار در فلاشینگ، جامعه ای در ناحیه کوئینز. کارل دنارو و رزماری کینان در ماشینشان پارک شده نشسته بودند که شیشه ها شکست. کینان بلافاصله ماشین را روشن کرد و حرکت کرد. تا زمانی که آنها کمک دریافت کردند متوجه شدند که به آنها تیراندازی شده است، حتی اگر دنارو یک حمله داشته باشداصابت گلوله به سرش دنارو و کینان هر دو از این حمله جان سالم به در بردند و هیچ کدام تیرانداز را ندیدند. پلیس تشخیص داد که گلوله‌ها کالیبر 44 بودند، اما نمی‌توانستند بفهمند که از چه تفنگی آمده‌اند. بازرسان در ابتدا ارتباطی بین این تیراندازی و تیراندازی قبلی مشخص نکردند، زیرا این تیراندازی در دو محله جداگانه نیویورک رخ داد.

همچنین ببینید: مصنوعات - اطلاعات جنایی

اندکی بعد از نیمه شب 27 نوامبر 1976، دونا دماسی 16 ساله و جوآن لومینو 18 ساله در ایوان لومینو در بلروز، کوئینز نشسته بودند. همانطور که آنها صحبت می کردند، مردی با لباس های نظامی به آنها نزدیک شد. قبل از بیرون آوردن هفت تیر و تیراندازی به سمت آنها، با صدای بلند شروع به درخواست راهنمایی از آنها کرد. هر دو افتادند، مجروح شدند و تیرانداز پا به فرار گذاشت. هر دو دختر از زخم های خود جان سالم به در بردند، اما لومینو فلج شد. پلیس توانست تشخیص دهد که گلوله ها از یک اسلحه ناشناخته کالیبر 44 بوده است. آنها همچنین توانستند بر اساس شهادت دختران و شاهدان محله طرح های ترکیبی بسازند.

همچنین ببینید: موریس کلارت - اطلاعات جنایی

در 30 ژانویه 1977، کریستین فروند و جان دیل در ماشین دیل در کوئینز نشسته بودند که به سمت ماشین تیراندازی شد. دیل جراحات جزئی دید و فروند بر اثر جراحات در بیمارستان جان باخت. هیچ یک از قربانیان هرگز تیرانداز را ندیده اند. پس از این تیراندازی، پلیس علناً این پرونده را با تیراندازی های قبلی مرتبط کرد. آنها مشاهده کردند که همه تیراندازی ها شامل یک اسلحه کالیبر 44 بود و تیرانداز به نظر می رسیدزنان جوان با موهای بلند و تیره را هدف قرار دهید. هنگامی که طرح های ترکیبی از حملات مختلف منتشر شد، مقامات NYPD خاطرنشان کردند که به احتمال زیاد در جستجوی چندین تیرانداز بودند.

در 8 مارس 1977، ویرجینیا واسکریچیان، دانشجوی دانشگاه کلمبیا در حال راه رفتن از کلاس به خانه هدف گلوله قرار گرفت. او فقط یک بلوک با همکار قربانی کریستین فروند زندگی می کرد. او چندین گلوله خورد و در نهایت بر اثر اصابت گلوله به سر جان باخت. در دقایقی پس از تیراندازی، همسایه ای که صدای تیراندازی را شنید به بیرون رفت و پسر نوجوانی را دید که کوتاه قد، دراز کشیده و از صحنه جرم می دوید. سایر همسایه‌ها گزارش دادند که نوجوان و همچنین مردی مطابق با توصیف برکوویتز در منطقه تیراندازی دیده‌اند. اولین پوشش رسانه ای حاکی از آن بود که این نوجوان عامل جنایت بوده است. در نهایت ماموران پلیس متوجه شدند که این نوجوان شاهد بوده و مظنون نیست.

در 17 آوریل 1977، الکساندر عیسو و والنتینا سوریانی در برانکس، چندین بلوک دورتر از صحنه تیراندازی والنتی-لوریا بودند. هر یک از آنها در حالی که در ماشین نشسته بودند، دو بار مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و هر دو قبل از اینکه بتوانند با پلیس صحبت کنند، جان باختند. کارآگاهان مشخص کردند که در تیراندازی های دیگر توسط همین مظنون با همان اسلحه گرم کالیبر 44 کشته شده اند. در صحنه جرم، پلیس نامه ای دست نویس خطاب به کاپیتان پلیس نیویورک را کشف کرد. در این نامه،برکوویتز از خود به عنوان پسر سام یاد کرد و ابراز تمایل کرد که به تیراندازی های خود ادامه دهد.

Hant

با اطلاعات مربوط به نامه اول و ارتباط بین تیراندازی های قبلی، بازرسان شروع به ایجاد مشخصات روانشناختی برای مظنون کردند. مظنون به عنوان روان رنجور توصیف شد که احتمالاً از اسکیزوفرنی پارانوئید رنج می برد و معتقد بود که توسط شیاطین تسخیر شده است.

پلیس همچنین هر صاحب قانونی یک هفت تیر بولداگ کالیبر 44 را در شهر نیویورک ردیابی کرد و از آنها بازجویی کرد. علاوه بر آزمایش قانونی اسلحه ها. آنها نتوانستند تشخیص دهند که سلاح قتل کدام است. پلیس همچنین تله هایی برای افسران پلیس مخفی ایجاد کرد که به عنوان زوج در اتومبیل های پارک شده ظاهر می شدند به این امید که مظنون خودش را فاش کند.

در 30 می 1977، جیمی برسلین، ستون نویس روزنامه دیلی نیوز، دومین نامه پسر سام را دریافت کرد. برای همان روز از انگلوود، نیوجرسی مهر پست شد. روی پاکت عبارت «خون و خانواده – تاریکی و مرگ – تباهی مطلق – 0.44» در پشت آن نوشته شده بود. پسر سام در این نامه اظهار داشت که او خواننده ستون برسلین بوده و به چندین مورد از قربانیان گذشته اشاره کرده است. او همچنین به تمسخر اداره پلیس شهر نیویورک به دلیل ناتوانی در حل این پرونده ادامه داد. او همچنین در این نامه می‌پرسد: «برای 29 جولای چه خواهید داشت؟». محققینمعتقد بودند که این یک هشدار است، زیرا 29 ژوئیه سالگرد اولین تیراندازی است. یکی از مشاهدات قابل توجه این بود که به نظر می رسید این نامه به شیوه ای پیچیده تر از نامه اول نوشته شده است. این امر باعث شد تا محققان بر این باورند که این نامه توسط یک کپی‌کننده نوشته شده است. این نامه حدود یک هفته بعد منتشر شد و بسیاری از شهر نیویورک را به وحشت انداخت. به دلیل الگوی حمله برکوویتز به زنان با موهای بلند و تیره، بسیاری از زنان ترجیح دادند مدل موی خود را تغییر دهند.

در 26 ژوئن 1977، پسر سام ظاهر دیگری در Bayside، Queens داشت. سال لوپو و جودی پلاسیدو در ساعات اولیه صبح در ماشین خود نشسته بودند که با سه گلوله به آنها شلیک شد. هر دوی آنها جراحات جزئی متحمل شدند و جان سالم به در بردند، اگرچه هیچ کدام مهاجم خود را ندیدند. با این حال، شاهدان گزارش دادند که مردی قدبلند و تنومند با موهای تیره در حال فرار از صحنه جنایت و همچنین مردی بلوند با سبیل در حال رانندگی در منطقه بودند. پلیس بر این باور بود که مرد سیاه پوست مظنون آنها بود و مرد بلوند شاهد بود.

در 31 ژوئیه 1977، تنها دو روز پس از سالگرد اولین تیراندازی، برکوویتز دوباره شلیک کرد، این بار در بروکلین. استیسی موسکوویتز و رابرت ویولانته در ماشین ویولانته بودند و در نزدیکی پارک پارک شده بودند که مردی به سمت مسافر رفت و شروع به تیراندازی کرد. مسکوویتز در بیمارستان جان باخت و ویولانته جراحاتی که جانش را تهدید نمی کرد متحمل شد. بر خلاف بسیاری ازدیگر قربانیان زن، موسکوویتز موهای بلند یا تیره نداشتند. شاهدان متعددی در این تیراندازی وجود داشتند که توانستند توضیحاتی در مورد عامل تیراندازی به پلیس ارائه دهند. یکی از شاهدان توضیح داد که مرد به نظر می رسید که کلاه گیس بر سر دارد که می تواند توصیفات مختلف مظنونان با موهای بلوند و تیره را توضیح دهد. چندین شاهد مردی را دیدند که با توصیفات برکوویتز مطابقت داشت - با کلاه گیس - در حال رانندگی با ماشینی زرد رنگ، بدون چراغ جلو و با سرعت از صحنه جرم دور شد. پلیس تصمیم گرفت از مالکان خودروهای زرد رنگ مطابق با توضیحات تحقیق کند. ماشین دیوید برکوویتز یکی از آن ماشین‌ها بود، اما بازرسان در ابتدا او را به‌عنوان شاهد و نه مظنون معرفی کردند.

در 10 اوت 1977، پلیس ماشین برکوویتز را بازرسی کرد. در داخل آنها یک تفنگ، یک کیسه قایق پر از مهمات، نقشه صحنه های جنایت، و نامه فرستاده نشده پسر سام که خطاب به گروهبان داود از گروه عملیات امگا بود، پیدا کردند. پلیس تصمیم گرفت منتظر بماند تا برکوویتز آپارتمانش را ترک کند، امیدواریم با زمان کافی برای گرفتن حکم، زیرا آنها ماشین او را بدون مجوز بازرسی کرده بودند. این حکم هرگز نرسید، اما پلیس برکوویتز را در حالی که یک بولداگ .44 را در یک کیسه کاغذی در دست داشت از آپارتمانش خارج شد، محاصره کرد. زمانی که برکوویتز دستگیر شد، ظاهراً به پلیس گفت: «خب، شما مرا گرفتید. چطور اینقدر طول کشید؟»

وقتی پلیس آپارتمان برکوویتز را جستجو کرد، شیطانی را پیدا کردگرافیتی که بر روی دیوارها کشیده شده است و یادداشت های روزانه حاوی جزئیات 1400 آتش سوزی ادعایی او در منطقه نیویورک است. زمانی که برکوویتز برای بازجویی برده شد، به سرعت به تیراندازی‌ها اعتراف کرد و اظهار داشت که به جرم خود اعتراف خواهد کرد. وقتی پلیس از او پرسید که انگیزه او از این قتل چیست، او گفت که همسایه سابقش، سم کار، سگی داشت که توسط یک شیطان تسخیر شده بود و به برکوویتز گفت که بکشد. سم کار همان سامی است که الهام‌بخش نام مستعار او پسر سام است.

برکوویتز برای هر قتل به 25 سال زندان محکوم شد، در زندان سوپرمکس نیویورک، مرکز اصلاح و تربیت آتیکا. در فوریه 1979، برکوویتز یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و اظهار داشت که ادعاهای او در مورد تسخیر شیطان یک فریب است. برکوویتز به روانپزشکی که از سوی دادگاه منصوب شده بود اظهار داشت که با عصبانیت علیه جهانی که احساس می کرد او را طرد کرده بود، به شدت انتقاد می کرد. او احساس می کرد که به ویژه توسط زنان طرد شده است، که می تواند یکی از دلایلی باشد که او به طور خاص زنان جوان جذاب را هدف قرار داده است. در سال 1990، برکوویتز به کانون اصلاح و تربیت سالیوان منتقل شد، جایی که امروز در آنجا می ماند.

>

John Williams

جان ویلیامز یک هنرمند، نویسنده و مربی هنر باتجربه است. او مدرک لیسانس خود را در رشته هنرهای زیبا از موسسه پرات در شهر نیویورک گرفت و بعداً مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته هنرهای زیبا در دانشگاه ییل ادامه داد. برای بیش از یک دهه، او هنر را به دانش آموزان در هر سنی در محیط های آموزشی مختلف آموزش داده است. ویلیامز آثار هنری خود را در گالری های سراسر ایالات متحده به نمایش گذاشته است و چندین جایزه و جوایز برای کارهای خلاقانه خود دریافت کرده است. ویلیامز علاوه بر فعالیت‌های هنری‌اش، درباره موضوعات مرتبط با هنر نیز می‌نویسد و کارگاه‌هایی درباره تاریخ و تئوری هنر تدریس می‌کند. او مشتاق تشویق دیگران به ابراز وجود از طریق هنر است و معتقد است که همه ظرفیت خلاقیت را دارند.