D.B. کوپر - اطلاعات جنایی

John Williams 10-08-2023
John Williams

Dan "D.B." کوپر در آستانه روز شکرگزاری در سال 1971 به اسطوره تبدیل شد. از آن شب، پلیس نتوانسته او را مرده یا زنده پس از پریدن از هواپیما در اواسط پرواز پیدا کند.

حدود ساعت 4:00 بعد از ظهر. در 24 نوامبر، مردی که خود را دن کوپر می نامید، وارد فرودگاه بین المللی پورتلند شد و بلیط یک طرفه فرودگاه سیاتل-تاکوما را به قیمت 20 دلار خریداری کرد. به او یک صندلی راهرو، 18 درجه سانتیگراد، برای ساعت 4:35 بعد از ظهر اختصاص داده شد. پرواز. هواپیما در آن روز 36 مسافر را حمل کرد که شامل خلبان، کاپیتان ویلیام اسکات، افسر اول باب راتاچاک، مهندس پرواز اچ. اندرسون، و دو مهماندار هواپیما، تینا ماکلو و فلورانس شافنر.

کوپر مردی بی لهجه، میانسال و سفیدپوست با کت و شلوار و کراوات تیره، هنگام سوار شدن به هواپیما توجه کمی را به خود جلب کرد. پس از برخاستن، کوپر یادداشتی به شافنر داد. در آن زمان، مردانی که به تنهایی سفر می کردند معمولاً شماره تلفن یا شماره اتاق هتل را به مهمانداران هواپیما می دادند، بنابراین شافنر یادداشت را در جیب خود قرار داد و به آن توجهی نکرد. دفعه بعد که گذشت، کوپر به او اشاره کرد که نزدیکتر شود. او به او گفت که بهتر است یادداشت را بخواند و با تکان دادن سر به سمت چمدانش هشدار داد که بمب دارد. شافنر سپس برای خواندن یادداشت به گالی رفت. او آن را به مهماندار دیگر نشان داد و با هم به سرعت به سمت کابین خلبان رفتند تا خلبان را نشان دهند. پس از خواندن یادداشت، خلبان بلافاصله با کنترل ترافیک هوایی تماس گرفت. آنها به نوبه خود تماس گرفتندپلیس سیاتل، که FBI را مطلع کرد. اف‌بی‌آی با دونالد نایروپ، رئیس شرکت هواپیمایی، تماس فوری گرفت و او گفت که باید به خواسته‌های کوپر عمل کنند. بدون شک، نایروپ می‌خواست از هرگونه تبلیغات منفی که چنین فاجعه‌ای به بار می‌آورد اجتناب کند.

کوپر به مهماندار دستور داد که یادداشت را برگرداند، زیرا مراقب شواهد بالقوه مجرمانه بود. به همین دلیل، جمله بندی دقیق یادداشت او مشخص نیست. شافنر یادآور شد که در یادداشت دست‌نویس جوهر 200000 دلار پول نقد و دو مجموعه چتر نجات می‌خواست. کوپر می خواست این اقلام در بدو ورود به فرودگاه سیاتل-تاکوما تحویل داده شود و ادعا کرد که اگر آنها با این خواسته ها مطابقت نداشته باشند، هواپیما را منفجر خواهد کرد. همه کسانی که یادداشت را می‌خواندند موافق بودند که این یادداشت حاوی عبارت "بسیار خنده‌دار نیست".

کوپر در کنار پنجره حرکت کرد به طوری که وقتی شافنر برگشت، روی صندلی راهروی او نشست. چمدانش را به اندازه‌ای باز کرد که سیم‌ها و دو سیلندر، احتمالاً چوب دینامیت را ببیند. سپس به او دستور داد که به کابین خلبان برگردد و به خلبان بگوید تا زمانی که پول و چتر نجات آماده شود در هوا بماند. پس از دریافت پیام، خلبان از طریق اینترکام اعلام کرد که جت قبل از فرود به دلیل مشکل مکانیکی دور خواهد زد. بیشتر مسافران از هواپیماربایی بی خبر بودند.

کوپر در مورد خواسته های خود برای پول بسیار دقیق بود. او 200000 دلار را در 20 دلار می خواستاسکناس هایی که حدود 21 پوند وزن دارند. اگر از اسکناس‌های کوچک‌تر استفاده می‌شد، وزن بیشتری اضافه می‌کرد و می‌توانست برای چتربازی او خطرناک باشد. اسکناس های بزرگتر وزن کمتری دارند، اما تصویب آنها دشوارتر خواهد بود. او حتی تصریح کرد که صورتحساب هایی با شماره سریال می خواهد که تصادفی باشند نه ترتیبی. ماموران FBI اسکناس هایی با شماره سریال تصادفی به او دادند اما مطمئن شدند که همه آنها با حرف رمز L شروع می شوند.

دستیابی به چتر نجات بسیار سخت تر از جمع آوری 200000 دلار بود. پایگاه نیروی هوایی مک‌کورد تاکوما پیشنهاد تهیه چتر نجات را داد اما کوپر این پیشنهاد را رد کرد. او چترهای غیرنظامی می خواست که دارای ریپ کوردهایی باشند که توسط کاربر اداره می شد، نه چترهای نظامی. سرانجام پلیس سیاتل با صاحب یک مدرسه چتربازی تماس گرفت. مدرسه او بسته شد، اما آنها او را متقاعد کردند که چهار چتر نجات به آنها بفروشد.

یادداشت ربودن کوپر به طور مستقیم نقشه او را برای پریدن با چتر از هواپیما توضیح نداد، اما خواسته های او مقامات را به این فرض سوق داد. از آنجایی که او یک چتر اضافی درخواست کرده بود، آنها تصور کردند که او قصد دارد یک مسافر یا خدمه را به عنوان گروگان هوایی با خود ببرد. آنها به فکر استفاده از چترهای ساختگی برای تبادل با کوپر بودند، اما نمی‌توانستند جان یک غیرنظامی را به خطر بیندازند.

در ساعت 5:24 بعد از ظهر، تیم زمینی پول نقد و چتر نجات را در اختیار داشت، بنابراین آنها با رادیو کاپیتان اسکات و به او گفت که برای ورود او آماده هستند. کوپر دستور داد تا به یک کنترل از راه دور تاکسی کنند،پس از فرود، منطقه ای با نور کافی. او چراغ های کابین را خاموش کرد و دستور داد که هیچ وسیله نقلیه ای به هواپیما نزدیک نشود. او همچنین دستور داد که شخصی که پول نقد و چتر نجات را می آورد بدون همراه بیاید.

یکی از کارکنان شرکت هواپیمایی Northwest یک وسیله نقلیه شرکتی را در نزدیکی هواپیما رانندگی کرد. کوپر به مهماندار هواپیمای تینا ماکلو دستور داد که از پله ها پایین بیاید. کارمند دو چتر نجات را در یک زمان به سمت پله ها حمل کرد و آنها را به ماکلو سپرد. سپس کارمند پول نقد را در یک کیف بانکی بزرگ آورد. پس از برآورده شدن خواسته ها، کوپر 36 مسافر و مهماندار پرواز فلورانس شافنر را آزاد کرد. او مهماندار دیگر تینا ماکلو یا سه مرد داخل کابین را آزاد نکرد.

یکی از مقامات FAA با کاپیتان تماس گرفت و از کوپر اجازه خواست تا سوار هواپیما شود. ظاهراً این مقام می خواست به او در مورد خطرات و عواقب دزدی دریایی هشدار دهد. کوپر درخواست او را رد کرد. کوپر از ماکلو خواست تا کارت دستورالعمل کار با پله های عقب را بخواند. وقتی از او در مورد آنها سؤال کرد، او گفت که فکر نمی کند بتوان آنها را در طول پرواز پایین آورد. او گفت که او اشتباه می کند.

کوپر این پرواز را نه تنها برای موقعیت مکانی، بلکه به دلیل نوع جت مورد استفاده انتخاب کرده بود. او اطلاعات زیادی در مورد بوئینگ 727-100 داشت. کوپر به خلبان دستور داد که در ارتفاع 10000 پایی باقی بماند و سرعت هوا را زیر 150 گره دریایی نگه دارد. یک چترباز با تجربهمی تواند به راحتی با 150 گره شیرجه بزند. جت سبک وزن بود و هیچ مشکلی برای پرواز با چنین سرعت آهسته ای در هوای متراکم در ارتفاع 10000 پا نداشت.

کوپر به خدمه گفت که می خواهد به مکزیکو سیتی برود. خلبان توضیح داد که در ارتفاع و سرعت هوایی که می‌خواهد سفر کند، جت نمی‌تواند بیش از 1000 مایل را طی کند حتی با 52000 گالن سوخت. با در نظر گرفتن این موضوع، آنها موافقت کردند که یک توقف میانی برای سوخت گیری در رینو، نوادا انجام دهند. قبل از ترک سیاتل، کوپر دستور داد که جت سوخت گیری کند. او می دانست که بوئینگ 727-100 می تواند 4000 گالن سوخت در دقیقه مصرف کند. پس از 15 دقیقه، زمانی که سوخت گیری آنها تمام نشد، کوپر توضیح خواست. خدمه سوخت کار را کمی بعد به پایان رساندند. کاپیتان اسکات و کوپر در مورد مسیری در ارتفاع پایین به نام Vector 23 مذاکره کردند. این مسیر به جت اجازه داد تا با خیال راحت در غرب کوه ها حتی در ارتفاع پایینی که کوپر خواسته بود پرواز کند.

کوپر همچنین به کاپیتان دستور داد تا فشار کابین را کاهش دهد. . او می‌دانست که یک فرد می‌تواند در ارتفاع ۱۰۰۰۰ پا به‌طور طبیعی نفس بکشد، و اگر کابین فشار داخل و خارج را برابر می‌کرد، وقتی پله‌های عقب پایین می‌رفت، باد شدیدی نمی‌وزید. پس از مشخص شدن تمام جزئیات پرواز، هواپیما در ساعت 7:46 بعدازظهر بلند شد.

پس از برخاستن، کوپر به مهماندار و بقیه خدمه دستور داد در کابین خلبان بمانند. هیچ روزنه ای در آن وجود نداشتدر کابین خلبان یا دوربین های راه دور نصب شده در آن زمان، بنابراین خدمه نمی دانستند کوپر چه کار می کند. ساعت 8 شب چراغ قرمزی هشدار داد که دری باز است. اسکات از طریق اینترکام از کوپر پرسید که آیا کاری می توانند برای او انجام دهند. او با عصبانیت پاسخ داد "نه!" این آخرین کلمه ای بود که کسی تا به حال از دن کوپر شنیده بود.

در ساعت 8:24 بعد از ظهر، با فرورفتن دماغه در ابتدا و سپس یک فرورفتگی اصلاحی در انتهای دم، جت منحرف شد. اسکات مطمئن شد به نقطه ای که در آن شیب رخ داده است، در 25 مایلی شمال پورتلند، در نزدیکی رودخانه لوئیس، توجه داشته است. خدمه تصور کردند که پله های عقب پایین آمده و کوپر پریده است. با این حال، آنها فرض خود را تأیید نکردند زیرا نمی خواستند از دستورات او برای ماندن در کابین خلبان سرپیچی کنند.

در ساعت 10:15 بعد از ظهر، جت در رنو، نوادا فرود آمد. اسکات از طریق اینترکام صحبت کرد و پس از دریافت هیچ پاسخی، در کابین خلبان را باز کرد. کابین خالی بود. کوپر به همراه پول و تمام وسایلش رفته بود. تنها چیزی که باقی مانده بود چتر نجات بود.

هیچ کس دیگر خبری از کوپر نداشت. تمام تحقیقات بعدی نتوانست ثابت کند که آیا او از پرش سرنوشت ساز خود جان سالم به در برده است یا خیر. در جریان هواپیماربایی، پلیس سعی کرد هواپیما را تعقیب کند و منتظر بپرد. در حالی که آنها در ابتدا از جت های جنگنده F-106 استفاده می کردند، این هواپیماها که برای حرکت با سرعت بالا تا 1500 مایل در ساعت ساخته شده بودند، ثابت کردند که در پایین تر بی فایده هستند.سرعت ها سپس پلیس لاکهید T-33 گارد ملی هوایی را انتخاب کرد، اما قبل از اینکه بتواند به هواپیمای ربوده شده برسد، کوپر قبلاً پریده بود.

هوای نامناسب آن شب باعث شد پلیس نتواند هواپیما را جستجو کند. زمینه تا روز بعد آن روز شکرگزاری، و چند هفته پس از آن، پلیس جستجوی گسترده ای انجام داد که نتوانست هیچ ردی از هواپیماربای یا چتر نجات پیدا کند. پلیس شروع به جستجوی سوابق جنایی برای نام دن کوپر کرد، فقط در صورتی که هواپیماربای از نام واقعی خود استفاده می کرد، اما شانسی نداشت. با این حال، یکی از نتایج اولیه آنها تأثیر ماندگاری بر پرونده داشت: سابقه پلیس برای مردی از اورگان به نام D.B. کوپر کشف شد و مظنون احتمالی در نظر گرفته شد. اگرچه پلیس به سرعت او را پاکسازی کرد، اما یکی از اعضای مشتاق و بی دقت مطبوعات به طور تصادفی نام آن مرد را برای نام مستعار هواپیماربای اشتباه گرفت. سپس این اشتباه ساده توسط خبرنگار دیگری که آن اطلاعات را نقل می‌کرد، تکرار کرد و به همین ترتیب تا زمانی که تمام رسانه‌ها از نام جذاب استفاده کردند. و به این ترتیب، "دان" کوپر اصلی به عنوان "D.B" شناخته شد. برای بقیه تحقیقات.

اتهامات دزدی دریایی در سال 1976 مطرح شد و تا به امروز پابرجاست. در 10 فوریه 1980، یک پسر 8 ساله بسته‌هایی از اسکناس‌های 20 دلاری با شماره سریال‌های موجود در انبار کوپر را در رودخانه کلمبیا پیدا کرد. برخی از مردماعتقاد بر این است که این شواهد به حمایت از این نظریه کمک می کند که کوپر زنده نماند. کشف این بسته ها منجر به جستجوهای جدیدی در اطراف آن منطقه شد. با این حال، فوران کوه سنت هلن در 18 مه 1980، احتمالاً هر سرنخ باقی مانده در مورد پرونده کوپر را از بین برده است.

در طول سال ها، بسیاری اعتراف کرده اند که دن کوپر هستند. FBI بی سر و صدا برخی از این موارد را بررسی کرده است، اما هنوز چیزی مفید پیدا نکرده است. آنها اثر انگشت کسانی را که در برابر آثار ناشناخته جمع آوری شده از هواپیمای ربوده شده اعتراف می کنند، بررسی می کنند. تا کنون، هیچ یک از آنها با هم مطابقت نداشته اند.

همچنین ببینید: جی. ادگار هوور - اطلاعات جنایی

در آگوست 2011، مارلا کوپر ادعا کرد که دن کوپر عموی او L.D. کوپر مارلا ادعا کرد که او مکالمه ای را شنیده است که می گوید مشکلات مالی آنها تمام شده است و آنها یک هواپیما را ربوده اند. با این حال، او همچنین توضیح داد که تا حدودی متناقض است، زیرا عمویش هنگام پریدن پول را از دست داده است. اگرچه بسیاری از مردم دن کوپر را به عنوان یکی از بستگان گمشده خود معرفی کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد ادعای مارلا کوپر به حقیقت نزدیک‌تر است: یکی از مهمانداران هواپیما در آن پرواز حتی L.D. ظاهر کوپر شبیه هواپیماربا است. با این حال، این نظریه هنوز از نظر مقامات محتمل نیست.

در ژوئیه 2016، FBI رسما اعلام کرد که دیگر منابع فعالی را برای ادامه D.B تخصیص نخواهند داد. تحقیق کوپر این بدان معنا نبود که آنهابا این حال پرونده هویت کوپر را حل کرده بود. نظریه اصلی محققان این است که کوپر در واقع از پرش خود جان سالم به در نبرده است. اگرچه دانش گسترده او در مورد سیستم های هواپیما در ابتدا باعث شد پلیس فکر کند که او یک چترباز حرفه ای است، اما از آن زمان به این نتیجه رسیده اند که پرش در چنین شرایط آب و هوایی، بر روی یک تکه بی رحم از بیابان واشنگتن در میانه زمستان، در حالی که لباس های غیررسمی تجاری پوشیده است. ریسکی که هیچ متخصصی آنقدر احمق نیست که بپذیرد. این واقعیت که کیسه پول باج همسان در جریان پیدا شد، بیشتر از این نظریه حمایت می‌کند که او زنده نمانده است. و بنابراین، با وجود 45 سال نکات و تئوری ها، نام واقعی معروف ترین هواپیماربای آمریکا همچنان یک راز باقی مانده است. 8>

همچنین ببینید: ریچارد ترنتون چیس - اطلاعات جنایی

John Williams

جان ویلیامز یک هنرمند، نویسنده و مربی هنر باتجربه است. او مدرک لیسانس خود را در رشته هنرهای زیبا از موسسه پرات در شهر نیویورک گرفت و بعداً مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته هنرهای زیبا در دانشگاه ییل ادامه داد. برای بیش از یک دهه، او هنر را به دانش آموزان در هر سنی در محیط های آموزشی مختلف آموزش داده است. ویلیامز آثار هنری خود را در گالری های سراسر ایالات متحده به نمایش گذاشته است و چندین جایزه و جوایز برای کارهای خلاقانه خود دریافت کرده است. ویلیامز علاوه بر فعالیت‌های هنری‌اش، درباره موضوعات مرتبط با هنر نیز می‌نویسد و کارگاه‌هایی درباره تاریخ و تئوری هنر تدریس می‌کند. او مشتاق تشویق دیگران به ابراز وجود از طریق هنر است و معتقد است که همه ظرفیت خلاقیت را دارند.